عشق چیست؟

 

گفتم عشق چیست ؟

 

به گل گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من خوشگل تر است..."


 

به پروانه گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من زیبا تر است..."


 

به شمع گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من سوزان تر است..."


به عشق گفتم: "آخر تو چیستی؟" گفت: "نگاهی بیش نیستم


 

نوشته شده توسط زهرا در جمعه 12 اسفند 1390برچسب:,

ساعت 9:11 موضوع <-PostCategory-> | لینک ثابت


شعر

سلام امروز با کلی شعر اومدم امیدوارم که خوشتون بیاد
 
نظر یادتون نره
 
اینم از شعر ها:
 
 
 
 
 
دیروز: رنگ وحشت ، فردا: دوباره تکرار

خالی تر از سکوتم ، از نا سروده سرشار

 

حالا چه مانده از من ؟... یک مشت شعر بیمار

 

انبوهی از ترانه ، با یاد صبح روشن

 

اما... امید باطل... شب دائمی ست انگار

 

با تار و پود این شب باید غزل ببافم

 

وقتی که شکل خورشید ، نقشی ست روی دیوار

 

دیگر مجال گریه از درد عاشقی نیست

 

بار ترانه ها را از دوش عشق بردار

 

بوی لجن گرفته انبوه خاطراتم

 

دیروز: رنگ وحشت ، فردا: دوباره تکرار

 

وقتی به جرم پرواز باید قفس نشین شد

 

پرواز را پرنده ! دیگر به ذهن مسپار

 

شاید از ابتدا هم تقدیر من سفر بود

 

کوچی بدون مقصد از سرزمین پندار

 

از پوچ پوچ رویا ، تا پیچ پیچ کابوس

 

از شوق زنده بودن... تا خنده ای سرِ دار

 

 

 

 
 

 


ادامه مطلب

 

نوشته شده توسط زهرا در چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:,

ساعت 14:43 موضوع <-PostCategory-> | لینک ثابت


دلنوشته

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سلام امروز براتون کلی مطلب درباره ی عشق آوردم

امیدوارم خوشتون بیاد 

نظر یادتون نره 

حالا قرش بده آها آها آها آها آها آها آها آها..

مرا به خوان امشب که سودای تورا دارم , در اين رهسپار زندگی نياز مبهمی دارم

 

کاش می شد با ساحره ها کاری به حال دل کرد که ديگر عاشقی نبيدند.

 

 

مهم نيست چند بار به زمين ميخوريد مهم اين است که چندبار بلند می شويد

 

 

هر رفتنی نشونه رسيدن نيست  /  ولی برای رسيدن هميشه بايد رفت

 

 

به یک فرشته گفتم:برو و معشوقم که عاشقش هستم را ببوس!! فرشته رفت و وقتی برگشت دیدم چشماش اشکیه و گریه کرده!! به فرشته گفتم: معشوق مرا بوسیدی؟! فرشته گفت: نه نشد !! به فرشته فتم:چرا؟!فرشته مهربون گفت:دو فرشته هیچ وقت همدیگرو را نمی بوسن

رو سنگ قبرم بنويس اينجا مجال گريه نيست ... هرکي مي خواست گريه کنه بهش بگو اون ديگه نيست

 

سر کلاس ادبيات معلم گفت : فعل رفتن رو صرف کن - رفتم ... رفتي ... رفت ... ساکت مي شوم ، ميخندم ولي خنده ام تلخ مي شود استاد داد مي زند : خوب بعد ؟ ادامه بده ! و من مي گويم : - رفت ... رفت ... رفت ... رفت و دلم شکست ... غم رو دلم نشست ... رفت و شاديم بمرد ... شور از دلم ببرد ... رفت ... رفت ... رفت ... و من مي خندم و مي گويم : خنده ي تلخ من از گريه غم انگيز تر است .............. کارم از گريه گذشته به سيه

 

دنیا را بد ساخته اند... کسی را که دوست داری، تو را دوست نمی دارد. کسی که تو را دوست
دارد تو دوستش نمی داری... . اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد به رسم
و آیین هرگز به هم نمیرسند این رنج است و زندگی یعنی این...

 

 

غربت دیرینه ام را با تو قسمت می کنم , تا ابد با درد و رنج خویش خلوت می کنم
رفتی و با رفتنت کاخ دلم ویرانه شد , من در این ویرانه ها احساس غربت می کنم

 

کسی در دلتو می زنه عزیزم مواظب باش قبلش آیفون دلتو تصویری کنی
چون اگه بیاد تو و بشینه دیگه نمی تونی بیرونش کنی
آخه مهمان حبیب خداست...!!!

 

 

صداي شکستن قلبم را نشنيدي چون غرورت بيداد مي کرد اشکهايم را نديدي چون محو تماشاي باران بودي ولي اميدوارم انقدر در آيينه مجذوب نشده باشي که حداقل زشتي ديو خود خواهيت را ببيني باشد که باديگران چنان نکني که با من کردي

 

 

خداوندا، به تو امیدوارم و به تو توکل کرده ام.به من جرأت بده تا قدرتمند شوم. می دانمکـه بـرای رو بـه رو شـدن بـا دغـدغـه هـــای زنـدگـی ام نـیاز بـه قـدرت و جرأت دارم و ازطـریق قـدرت تـو می توانم نرم تر از فرشته و قدرتمند تر از شیر باشم . . .

برای بالا رفتن و آسمان نوردی هوشیاری،
دقت و توجه لازم است، بینش و آگاهی و ...
اما آسان نوردی، غفلت از یاد خدا،
بی توجهی به اوامر و نظرات او، باری به هر جهت،
مشغول شدن بیش از حد به دنیا و ظواهر آن و ...
از نشانه های حرکت پایینی است.

 

اگر نمی توانی اقیانوس باشی، دریا باش، اگر نه رودخانه باش واگر نمی نتوانی رودخانه باشی نهریكوچك باش، اما هیچ گاه مرداب نباش.نهری باش جاری، زلال و مهربان و با جوشش زیبایت زندگی را به همه هدیه كن چون وقتی حركت میكنی هم زنده ای و هم به دیگران زندگی می دهی ، سبزه های كنار نهر را دیده ای چه زیبا چشم رانوازش می دهند و ماورای پروانه های لطیف و زیبا هستند، این ها به خاطر سخاوت و مهربانی نهر كوچك اما جاری است، پس تو هم با الهام از این رود كوچك جاری شو و بدان خدا در همه حال با توست.

 

.:: آدمک آخر دنیاست بخند ، آدمک مرگ همین جاست بخند ، دست خطی که تو را عاشق کرد شوخی کاغذی ماست بخند ، آدمک خر نشوی گریه کنی کل دنیا سراب است بخند ، آن خدایی که بزرگش خواندی به خدا مثل من تو تنهاست بخند!

 

من مست و تو ديوانه  ما را که برد خانه  صد بار به تو گفتم  کم خور  دو سه پيمانه

 

کلمات محبت آمیز کوتاه و آسان است. ولی باز تاب آنها واقعا بی انتهاست.

 

جایی که ازدواج بدون عشق باشد؛ حتما عشق بون ازدواج نیز خواهد بود.

 


ادامه مطلب

 

نوشته شده توسط زهرا در یک شنبه 8 اسفند 1390برچسب:,

ساعت 20:10 موضوع <-PostCategory-> | لینک ثابت


خدایا...

ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﮕﺬﺍﺭ ﺩﻟﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺩﺭﺩﺵ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﺪ .......


 

نوشته شده توسط زهرا در جمعه 2 آذر 1390برچسب:,

ساعت 12:41 موضوع <-PostCategory-> | لینک ثابت


صفحه قبل 1 ... 5 6 7 8 9 ... 10 صفحه بعد