" اگه یه روزی.. " (( حتما بخونین ))

یه دختر و پسر که روزی همدیگر را با تمام وجود دست داشتن ،
بعد از پایان ملاقاتشون با هم سوار یه ماشین شدند و آروم کنار هم نشستن ...
دخترمیخواست چیزی را به پسر بگه ، ولی روش نمیشد ..!
پسر هم کاغذی را آماده کرده بود که چیزی را که نمیتوانست به دختر بگوید در آن نوشته شده بود ...
پسر وقتی دید داره به مقصد نزدیک میشه ، کاغذ را به دختر داد ..

دختر هم از این فرصت استفاده کرد و حرفش را به پسر گفت که شاید پس
از پایان حرفش پسر از ماشین پیاده بشه و دیگه اون را نبینه ..

دختر قبل از این که نامه ی پسر را بخواند ، به اون گفت :

دیگه از اون خسته شده ، دیگه مثل گذشته عشقش را نسبت به اون از دست داده و الان پسری پیدا شده که بهتر از اونه ..!

پسر در حالی که بغض تو گلوش بود و اشک توی چشماش جمع شده بود ، با ناراحتی از ماشین پیاده شد............
در همین حال ماشینی به پسر زد و پسر درجا مــُـرد ..
دختر که با تمام وجود در حال گریه بود ، یاد کاغذی افتاد که پسر بهش داده بود!

وقتی کاغذ رو باز کرد پسر نوشته بود : " اگــه یــه روز تــرکــم کـنــی میــمیــرم.."


 

نوشته شده توسط زهرا در پنج شنبه 17 آذر 1391برچسب:,

ساعت 11:57 موضوع <-PostCategory-> | لینک ثابت


در همین حوالی..

 
در همین حوالی کسانی هستند
 
 
که تا دیروز میگفتند:
 
بدون تو نفس هم،

نمیتوانم بکشم...

 و امروز در آغوش دیگری ،
 
 نفس نفس میزنند...


 

نوشته شده توسط زهرا در پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:,

ساعت 11:54 موضوع <-PostCategory-> | لینک ثابت


شباهت های متفاوت......

من و تو شباهت های متفاوتی باهم داریم:
هردو شکستیم...
تو قلب مرا، من غرورم را...
هر دو رقصیدیم...
تو با دیگری، من با سازهای تو...... هر دو بازی کردیم...
تو با من، من با سرنوشتم...
و در آخر هر دو پی بردیم...
تو به "حماقتِ" من، من به "پَست" بودن تو...
آری این شباهت های متفاوت هر روز آشکارتر
میشود...!!!


 

نوشته شده توسط زهرا در پنج شنبه 15 آذر 1391برچسب:,

ساعت 11:52 موضوع <-PostCategory-> | لینک ثابت


عشقه اشتباه.........

گاهی پروانه ها هم اشتباه عاشق می شوند ؛


به جای شمع، گرد چراغ های بی احساس خیابان می میرند...


 

نوشته شده توسط زهرا در پنج شنبه 14 آذر 1391برچسب:,

ساعت 11:49 موضوع <-PostCategory-> | لینک ثابت


خیلی درده

میدونی درد یعنی چی؟

 

یعنی واسه عزیزت از ته دل حرف بزنی و

بهت متلک بندازه

یعنی سفره ی دلتو واسه کسی باز کنی

که عمیقا دوستش داری و

بهت بگه به من چه...


 

نوشته شده توسط زهرا در چهار شنبه 13 آذر 1391برچسب:,

ساعت 19:38 موضوع <-PostCategory-> | لینک ثابت


ای مجنون من ای سرگردان:...

 

یک شبی مجنون نمازش را شکست

 

                                            بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود

                                            فارغ از جام الستش کرده بود

گفت یارب از چه خوارم کرده ای

                                             بر صلیب عشق دارم کرده ای

خسته ام زین عشق دلخونم مکن

                                              من که مجنونم تو مجنونم مکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم

                                              این تو و لیلای تو من نیستم

گفت ای دیوانه لیلایت منم

                                               در رگت پنهان و پیدایت منم

سالها با جور لیلا ساختی

                                               من کنارت بودم و نشناختی

 


 

نوشته شده توسط در دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:,

ساعت 15:58 موضوع <-PostCategory-> | لینک ثابت


دختر کوچک و دفتر سیاهش

معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و فریاد زد سارا.. دختر کوچک خودش را جمع کرد و با گام هایی آهسته به طرف میز معلم حرکت کرد..

 

دختر کوچک و دفتر سیاهش

 


معلم که از شدت عصبانیت ابروهایش درهم گره خورده بود گفت: چقدر بگویم دفترت رو سیاه و مچاله نکن و مشقهایت را تمیز بنویس… دخترک با چشمی لرزان و بغضی که به سختی در گلو نگه داشته بود آرام گفت: …. خانوم….. مادرم مریضه…. بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن… انوقت میتونه داروهای مادر و بگیره تا آنقدر شب ها درد نکشه … بعدش بره شیرخشک براخواهرم بخره که از گرسنگی اینقدر گریه نکنه… به منم قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفتر داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسیم…. معلم از جایش برخاست و در حالی که کاسه اشکش سرازیر شده بود با احساس شرمندگی به سرعت از کلاس بیرون رفت..


 

نوشته شده توسط زهرا در چهار شنبه 12 آذر 1391برچسب:,

ساعت 19:39 موضوع <-PostCategory-> | لینک ثابت


چرا باید به زن بودنتون افتخار کنید ؟

1- هیچ وقت مجبور نیستی به تعدادموهای سرت بری خواستگاری. کافیه فقط یه "بله" کوچولو بگی اونم با هزار منت و ناز و کرشمه.


2- به سادگی آب خوردن می تونی چند تا پسر رو تو کوچه به جون هم بندازی. (روشش رو خود خانما بهتر می دونن.پس نیازی به نوشتن نیست!)

برید تا آخرش رو بخونید خیلی خنده داره..............................................


ادامه مطلب

 

نوشته شده توسط زهرا در جمعه 12 آذر 1391برچسب:,

ساعت 14:41 موضوع <-PostCategory-> | لینک ثابت


زندگی آقایون از بدو تولد تا بعد از مرگ!!!....

 ۱- شش سال اوّل زندگی:

• گریه نکن
• شیطونی نکن
• دست تو دماغت نکن
• تو شلوارت پی‌پی نکن
• مامانت رو اذیّت نکن
• روی دیوار نقاشی نکن
• انگشتت رو تو پریز برق نکن
• دمپایی بابا رو پات نکن
• به خورشید نگاه نکن
• شبها تو جات جیش نکن
• تو کمد مامان فضولی نکن
• با اون پسر بی‌تربیته بازی نکن
• اسباب‌بازی‌ها رو تو دهنت نکن
• زیر دامن شمسی خانوم رو نگاه نکن
• دماغت رو تو لوله جاروبرقی نکن

بقیه اش رو تو ادامه مطلب بخونید (جالبه)


ادامه مطلب

 

نوشته شده توسط زهرا در جمعه 11 آذر 1391برچسب:,

ساعت 12:49 موضوع <-PostCategory-> | لینک ثابت


لذت با هم بودن

لذت با هم بودن

 

به آزاد بودنشه...

به اینکه

خودش بخواد...


 

نوشته شده توسط زهرا در چهار شنبه 10 آذر 1391برچسب:,

ساعت 19:37 موضوع <-PostCategory-> | لینک ثابت


صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد